روانی
باید من بی حوصــــــــله را هم بپذیری!
ای عشق نگو نه! تو "بلا"ی همه گیری
پیچیده در اندامم سلول به سلول
فریاد پشیـــــــمانی زندانی پیری
آن لرزش یکــــریز در آن گوشه دریا
دستان غریقیست نه امواج حقیری
خونریزی روحم نفسی بند نیامد
ای مرهم دلبند، تو از تیره تیری
بیرون زدم و گشتم و پرسیدم و گفتند
رازیست که بهتر که ندانی و بمیری !
لب باز کن ای رود روانی جریان چیست؟
با یاد که آواره ی هـــــر کوره کویـــــری؟
شور و شرت ای عشق،سر هر گذری هست
هم تعزیه خوانی تـــــو و هم معــــــرکه گیری
- ۹۳/۰۵/۲۴
بیچاره تر شیری که صید چشم آهویی