ترس از عاقبت بخیر نشدن، یعنی ترس از "شمر" شدن!
وقتی سرباز رکاب علی، سر حسین را جدا میکند باید هم برای عاقبت بخیری نگران بود!
باید تلاش کرد..
باید دعا کرد..
باید...
ترس از عاقبت بخیر نشدن، یعنی ترس از "شمر" شدن!
وقتی سرباز رکاب علی، سر حسین را جدا میکند باید هم برای عاقبت بخیری نگران بود!
باید تلاش کرد..
باید دعا کرد..
باید...
اشتباه نکرده بودم..
مرگ نه تلخ است، نه ترسناک!
درست است که فکر کردن به آرزوهای برآورده نشده دست و دل آدم را میلرزاند؛
اما مگر این آروزها تمامی دارند؟
اصلا به فرض محال که تمام هم بشوند.. آن وقت که دل کندن سخت تر است!
اشتباه نکرده بودم..
همین "جوانی" میتواند بهترین فرصت مرگ باشد!
نِعْمَ الدَّواءُ الأجلُ
خوب دارویی است اجل
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
هر بنده ای که به سوی چیزی که خدا دوست میدارد روی آورد، خداوند نیز به سوی چیزی که او دوست دارد روی می آورد؛
و کسی که به خدا چنگ زند، خداوند او را حفظ میکند؛
و کسی که خداوند بسوی او روی آورد و او را نگاهداری کند باکی ندارد اگر آسمان بر زمین افتد یا بلای سختی و همه گیری بر اهل زمین فرود آید؛
چنین کسی به سبب پرهیزکاری در حزب خدا جای دارد و از هر بلایی در امان است.
آیا خداوند نمی گوید: " همانا پرهیزکاران در مقام امن الهی جای دارند." ؟
وسائل الشیعه، جلد15، صفحه 211
ارزش "هدایت" را اگر میدانستیم، "هادی" بودن شما را بیشتر ارج مینهادیم!..
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ الزَّکِیَّ الرَّاشِدَ النُّورَ الثَّاقِبَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ
الهی! خانه کجا و صاحب خانه کجا؟ طائف آن کجا و عارف این کجا؟
آن سفر جسمانی است و این روحانی
آن برای دولتمند است و این برای درویش
آن اهل و عیال را وداع کند و این ماسوا را
آن ترک مال کند و این ترک جان
سفر آن در ماه مخصوص است و این را همه ماه و آن را یکبار است و این را همه عمر
آن سفر آفاق کند و این سیر انفس
راه آن پایان است و این را نهایت نبود
آن میرود که برگردد و این میرود که از او نام و نشانی نباشد
آن فرش میپیماید و این عرش
آن مُحرِم میشود و این مَحرَم
آن لباس احرام میپوشد و این از خود عاری میشود
آن لبیک میگوید و این لبیک میشنود!
آن تا به مسجدالحرام رسد و این از مسجد الاقصی بگذرد
آن استلام حجر کند و این انشقاق قمر
آن را کوه صفاست و این را روح صفا
سعی آن چند مرّه بین صفا و مروه است و سعی این یک مرّه در کشور هستی
آن هروله کند و این پرواز!
آن مَقام ابراهیم طلب کند و این مُقام ابراهیم
آن آب زمزم نوشد و این آب حیات
آن عرفات ببیند و این عرصات
آن را یکروز وقوف است و این را همه روز
آن از عرفات به مشعر کوچ کند و این از دنیا به محشر
آن درک منا آرزو کند و این ترک تمنا
آن بهیمه قربانی کند و این خودش را
آن رمی جمرات کند و این رجم هَمَزات
آن حلق رأس کند و این ترک سر
آن را "لا فسوق و لا جدال فی الحج" است و این را " فی العمر"
آن بهشت طلبد و این بهشت آفرین
لاجرم آن حاجی شود و این ناجی؛
خنک آن حاجی که ناجی است!