رئوف

فراتر از مهربانی

رئوف

فراتر از مهربانی

بانام و یاد خدای رئوف ((وَاللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ ))
با درود بر پیامبر رئوف ((لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ))
و ادای احترام به امام رئوف ((السَّلَامُ عَلَى الْإِمَامِ الرَّءُوف))

پیام های کوتاه
  • ۶ مهر ۹۳ , ۱۶:۰۲
    صبر
آخرین مطالب
  • ۹۵/۰۲/۲۴
    ...
  • ۹۴/۰۶/۱۹
    ...
  • ۹۴/۰۵/۰۵
    ...

۱۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

۳۰
بهمن

یک وقتهایی دلم میخواهد لقمه های بزرگتر از دهنم بردارم،

و آرزو کنم همه آنچه را که  عقلم بدان مهر محال زده!

فکر میکنم ارزشش را داشته باشد؛

من به ناقص بودن عقل خودم و کامل بودن کرامت تو ایمان دارم..


دولت عشق خدایا بمن ارزانی دار

  • سیده زهرا
۲۸
بهمن

خیلی وقتها دلم میخواهد از تو بنویسم ولی نمیشود؛

دستهایم از دلم عاقل ترند..

زیر بار سنگین توصیف تو نمیروند! 

  • سیده زهرا
۲۸
بهمن

شباهت عمده دیروز و امروز نبودن توست، تفاوتها کمتر به چشم می آیند!

شاید برای این است که گاهی حساب زمان را ندارم..

  • سیده زهرا
۲۷
بهمن
سه سال گذشت.
باورت میشود من سه سال است فراق تو را دوام آوردم؟
منی که برای بیان احساساتم به تو واژه کم میاوردم؛
منی که اگر ساعتی از تو بی خبر میماندم از نگرانی میمردم؛
منی که آرزویم بود پیش مرگ تو باشم؛
بله من!
سه سال است بی خبر از تو روزگار میگذرانم

بعد از رفتن تو تازه فهمیدم این صبری که خدا میدهد چقدر اعجاز آمیز است
تازه فهمیدم سختی های زندگی چیست..
پوستم کلفت شد..
بزرگ شدم...
اما بهای سنگینی برایش دادم!!

بهایش تو بودی!
تو که فقط خدا میداند چقدر برایم عزیز بودی و هستی

شاید به نبودنت عادت کنم
اما دوست داشتنت را فراموش نمیکنم
تنها دلخوشی ام این است که خدا بیشتر از من دوستت دارد
هنوز هم به او میسپارمت...

  • سیده زهرا
۲۵
بهمن
چقدر دانستنت را دوست دارم؛
دانستن تو جبران همه حرفهای نگفته ای است که با بندگانت داشتم
!

بیشتر عاشقت میشوم وقتی میگویی:
ان الله یعلم...

  • سیده زهرا
۲۴
بهمن
بزرگترین خریدار نازهای من تو بودی
وقتی رفتی من ماندم و یک دنیا ناز..
میدانی که عادت نداشتم زیر قیمت بفروشم
همه شان را آتش زدم!

این شد که بعد رفتنت ورشکست شدم
  • سیده زهرا
۲۳
بهمن

هنوز هم مثل آن وقتها دوستت دارم؛ فقط...

ذوق هنری ام هم، با تو مرا ترک کرد!

  • سیده زهرا
۲۰
بهمن
برخلاف شهر تو، هوای شهر ما خوب است!
من یادم بود که نتوانستی راحت نفس بکشی؛
یادم هست که خیلی خاک خوردی؛
و یادم میماند که چه نجیبانه تحمل میکنی؛
ببخش هم وطن که دستانم کوتاه است! اگر میتوانستم این هوای خوب را با تو سهیم شود لذتش دوچندان بود..

مردان و زنان بلند دستمان را هم ببخش!!
محو تماشای پایتخت مانده اند..
تو به روح بزرگت نگاه کوتاهشان را ببخش که ایران را تهران میپندارند!

من و تو باید دعا کنیم خدا توفیق تقوایمان دهد که : " إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ "
همین که پیش او گرامی باشیم بس است...
  • سیده زهرا
۱۸
بهمن

از هجده بهمن هشتاد و هفت، شش سال گذشت..

و چه گذشتنی!


شاید به اندازه شصت سال باید یاد میگرفتم در این شش سال!

ببخش اگر کم یاد گرفتم

ببخش اگر کم شکر کردم

ببخش اگر کم آوردم


ولی فراموش نکردم؛

بین همه ی این همهمه ها فقط تو میدانی

و بین همه ی این ادعاها فقط تو میتوانی

فقط تو!




  • سیده زهرا
۱۴
بهمن

ازش پرسیدن: مامانی هستی یا بابایی؟  

گفت: خدایی!! 


خوش بحالش... 

  • سیده زهرا