
گوارای وجودشان
لیاقت داشته اند که بهره مند شدند!
............................
ما هم بی بهره نمانده ایم؛
سهممان رسیده!
همین غبطه ای که میخوریم...
سردرگمم..
نکند از چشمت افتاده ام که حال دعا ندارم؟
خدایا! من خیلی وقت ندارم.. یک هفته بیشتر به مهمانی ات نمانده
ببین! حال و روز مرا .....
شب جمعه ها یکی پس از دیگری میگذرند و من فقط دست روی دست گذاشته ام
ولی امشب نه!
امشب را نمیخواهم از دست بدهم!
چه کنم که باز با نگاه رحیمانه ات حال دلم را خوب کنی؟
حال دعا و نماز و مناجات اگر نیست؛ روضه امام حسین که پیش شرطی ندارد؛
آنقدر میگویم "حســـــــــــــــــین.. آرام جانم.." تا آرامم کنی!
أَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلاتِ
سـلام بر آن لب های خشکیده
قریب به نه ماه از آخرین سفرم به مشهد میگذره
و این دلنوشته رو در راه برگشت از اون سفر نوشتم
امام رئوفم! دل هنوز هم برای شما تنگ است...
بعضی آرزوها آنقدر خواستنی و شیرین هستند که میترسی آرزویشان کنی!
میترسی آرزو بشوند و برای همیشه آرزو بمانند!
ولی باز هم مگر میشود آرزو نکرد؟
اصلا لذت آرزو به همین ترس است.. به همین تردید..
خدایا!
این دل اگر آرزوهای بزرگ میکند، چشم امیدش به لطف بیکران توست...
"و زدنی من فضلک یا کریــــــم"