ببار آسمان
ببار
هر کس شنیده گریسته، تو که دیده ای..
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
دارائی و عزت جولان میکنند و میگردند، چون به جایگاه توکل رسند، همانجا وطن میکنند.
وسائل الشیعه، جلد15، صفحه 212
توی مراسم یه گهواره نمادین گذاشته بودن؛
دو سه تا از بچه های کوچولو میپرسیدن: خاله توی این چیه؟
فرصت خوبی برای ذکر مصیبت بود..
حیف!
اولین شب جمعه ماه محرم و اولین رزق من از شرکت در مراسم عزاداری امسال!
هیچ سالی تمام ده شب مراسم نبودم اما سالهای اخیر، اکثرا شب ششم که منسوب به حضرت قاسم (علیه السلام) میشه توفیق شرکت داشتم!
الحمدالله رب العالمین
بعضی آرزوها را با اینکه میدانی محال است برآورده شوند، باز هم آرزو میکنی!
انگار صرف همین خواستن قلبت را آرام میکند،
مثلا من امشب آرزو میکنم کاش این ایام حرم امام رئوف بودم...
نماز و مناجات در دارالحجه!
زیارت عاشورا در صحن انقلاب!!
مراسم عزاداری و سینه زنی هم در صحن جامع رضوی!!!
میدانم نمیشود؛
ولی بگذار این کفه آرزوها سنگین باشد!
شاید روزی بدرد بخورد..
شنیده بودم زیارت رفتن نه اراده است و نه حتی قسمت، فقط دعوت است!
هیئت چطور؟
انگار پستچی تان راه خانه ما را گم کرده..
در کربلا نوبت به بنی هاشم که رسید اول از همه "علی" را کشتند؛
"قاسم" به میدان رفت تا فراموش نکنیم در فاصله شهادت علی تا حسین، مظلومانه چه بر سر "حسن" آمد!
قاسم یادمان انداخت حضرت مادر فرزند غریب دیگری هم دارد..
انگار قرار است بین این همه مسجد و هیئت و حسینیه سهم من همین گوشه دنج مجازی باشد!
باشد..
بحمدالله "آه" در بساطم زیاد است! با ناله های حاصل از روضه اگر سودایشان کنم چند قطره ای اشک نصیبم میشود..
همین چند قطره هم غنیمت است!
همین که فردای قیامت دستم پیش حضرت مادر خالی نباشد کفایت میکند..
همین که یاد بزرگ بانوی کوچکتان مهمان این گوشه دنج شود، برای من بس است...
اعوذ بالله من الکرب و البلاء
گمانم محرم امسال قرار است دختر سه ساله تان واسطه فیض شوند؛
هنوز روضه ها شروع نشده بدجور آتش به دل میزند یاد مظلومیتش..
چه واسطه ای از این بهتر؟
دخترها راه دل بابا را خوب بلدند..
بزرگ بانوی کوچکتان اگر دستگیری کند...